درگیری مردم با ماوران دولتی در گیشا


ساعت 10شب چهارشنبه است دوستی زنگ ميزند که خودتو سريع برسون گيشا چون درگيری شده، خيلی سريع سوار ماشين می شوم وخودم را نيم ساعته به گيشا ميرسانم در مقابل بازار نصر جمعيتی حدود 200 نفر جمع شده اند و در حال دادن شعار هستند "مرگ بر ديکتاتور"، "حکومت زور نمی خوايم، پليس مزدور نمی خوايم "، "مزدور بروگمشو " سريع به ميانشان ميروم و دوستی را که زنگ زد پيدا می کنم مسئله را پرس وجو می کنم و دليل جمع شدن مردم را. او می گويد حدود نيم ساعت پيش ساعت 10 يکی از دستفروشان محل تعدادی جنس را برای فروش می آورد که يک موتوری نيروی انتظامی رد می شود و مزاحم کسب دستفروش ميشود و بعد از جر و بحث با فروشنده او را کتک ميزند و با تهديد می خواهد که بساط دستفروش را ضبط کند. در همين حين مرد دستفروش شروع به دادن فحش به خمينی و خامنه ای ميکند ، مردم که متوجه مسئله ميشوند  در حمايت از دستفروش به سمت مامور انتظامی هجوم می آورند و کتک مفصلی به او ميزنند مامور فرار می کند و بعداز يک ربع به همراه 4 مامور ديگر باز ميگردد و اين بار نيز از طرف مردم مورد حمله قرار ميگيرد که در واکنش به اين عمل مردم با استفاده از سلاح کمری و شليک تير هوايی و سپس تهديد مردم، سعی درمتفرق کردن مردم دارند در اين لحظه به تعداد مردم خيلی سريع اضافه ميشود و دوباره مردم به آنها حمله می کنند و برای بار دوم مجبور به فرارشان می کنند. الان هم يه 40 دقيقه ای که مردم جمع شدن و دارن شعار ميدن مشغول حرف زدن هستيم که ماشين های گارد به همراه موتورهای بسيج حمله ميکنند و سريع محل را محاصره می کنند و با خشونت مردم را کتک ميزنند و تعدادی را دستگير ميکنند. مردم هم بعد ازمدتی مقاومت به دليل کثرت نيرو محل را ترک کنند. ما هم به خاطر اجتناب از دستگيري، محل را ترک می کنيم. من بعد از پايان ماجرا همچنان در اين فکرم که چطور از يک مسئله ساده چنين آتشی پا می گيرد آنهم بطور خودبخودی و مردم تا چه حد از جمهوری اسلامی متنفرند و چه آتشی در دل اين مردم نهفته است و اين آتش تا چه حد ميتواند با راهنمايی و برنامه ريزی درست و انقلابی گسترده تر شود. با اين فکر گيشا را ترک می کنم و به خانه ميرسم اما همچنان در فکرم. با اميد به آينده و پيروزي
نشریه بذز   چهارشنبه 26خرداد89  ساعت 11.30 شب